خدایا خسته شدم، بازم کم آوردم
دیگه نمی تونم ادامه بدم دیگه بسته...
آخه منم آدمم منم یه ظرفیتی دارم دیگه ...آخه صبرم اندازه ای داره من که عیوبت نیستم
من یه بنده ساده ودلشکسته و خستتم...حرفامو میشنوی؟؟؟
خدایا شکایت دارم
از خودت شکایت دارم از دنیا شکایت دارم از بی رحمی ها از زندگیم
از آدمایی که به ظاهر دوستن ،از آدمایی که تا وقتی باهات خوبن که کارت دارن شاکیم
حالم از کار و زندگی و دوست و رفیق و همه چیز بهم میخوره
دیگه نمی خوام الکی بخندم دیگه نمی خوام فیلم بازی کنم
دیگه نمی خوام به مشکلاتم اهمیت ندم...نمی خوام سنگ صبور همه باشم
خدایا من تسلیمم ...دیگه امتحانم نکن...
من باختم ...دیگه چیزی ندارم که ببازم
نمی خواد بهم ثابت کنی ...
من زندگیم رو باختم
خودم میدونم ...
خدایا این عاجزانه ترین خواهش و آخرین خواستمه
راحتم کن...
+ نوشته شده در سه شنبه ۲۷ آذر ۱۳۸۶ ساعت ۱۱:۵۰ ب.ظ توسط انتظار
|
کنون چه کنم با خطای دلم....