خیلی جالبه...

احساس هم دردی اطرافیانم رو میگم

بیچاره...میدونیم سخته ....اون لیاقتتو نداشت...تو هنوز جوونی ...به موقعیتهات فکرکن...

خندم میگیره از این حرفها...از این دلسوزی های کورکورانه

واقعا به چی فکر میکنن که همدردی می کنن...

یعنی فکر میکنن دردمون مشترکه؟؟؟خنده داره...!

مگه اصلا دردی هم هست؟

مگه کسی هم میدونه که من چی کشیدم؟

مگه کسی میتونه بفهمه این درد من بی تو رو؟

بهم میگن دیگه باید بزاریش کنار....مگه میشه آدم خودشو بزاره کنار؟

بهم میگن باید فراموشش کنی...مگه آدما زندگیشون رو فراموش می کنن؟

به زور می خوان بهت احساسی نداشته باشم...آخه نمیدونن تو تمام احساس منی...

میگن برام عادی میشی....آخه من چی بگم به شون....خنده داره...

چقدر دلم می خواست توی این روزها تنها باشم....

تنهای تنها...فقط من باشم و تو....تو که تمام منی!!!